آنچه در این بخش مورد بررسی قرار می گیرد ، علل ترک نماز و درمان آن است .
تارکان نماز از حیث کمّیت ترک ، عبارتند از :
الف ) کسانی که به طور مطلق تارک نماز هستند .
ب ) گروهی دیگر بعضی اوقات نماز می خوانند و بعضی اوقات نماز نمی خوانند .
پ
) بعضی دیگر نماز می خوانند ، اما واجبی از واجبات نماز را ترک می گویند ،
مانند قرائت اذکار واجب نماز ، یا در مکان غصبی نماز می خوانند .
در قرآن کریم آمده :
اهل
بهشت از جهنمیان از سبب دوزخی شدن آنها سؤال می کنند و دوزخیان جواب می
دهند که چون از نمازگزاران نبودیم . همچنین خداوند ، ما و خانواده مان را
امر به خواندن نماز می نماید و نیز در آیات دیگر ، ما را به نتیجه نماز
خواندن و ترک آن به طور کلی آگاه می کند و همه آن ها دلیل بر اهمیت نماز و
انجام آن است.
درباره ترک نماز ، روایات زیادی
داریم که بعضی مطلق و بعضی مقیدند ، یعنی ; در بعضی روایات تارک نماز به
صورت کلی کافر معرفی شده است ، ولی در برخی روایات دیگر ، هر تارک نمازی
کافر معرفی نشده است ، بلکه تارک نمازی کافر معرفی شده که نماز را از روی
عمد ترک کند ؛ مثلا" در روایتی از رسول اکرم « صلی الله علیه و اله » آمده
است که :
« من ترک الصلوة متعمدا" فقد کفر ؛ کسی که نماز را از روی عمد ترک کند کافر شده است. » و نیز می فرماید :
« من ترک الصلوته متعمدا فقد هدم دینه ؛ هر کس نماز را از روی عمد ترک کند دین خود را خراب کرده است. » و در جای دیگر می فرماید :
«
ما بین المسلم و بین عن تکفر الی ان یدرک الصلوه الفریضه متعمد او یتهاون
فلا یصلیها ؛ فاصله ای بین مسلمان و کافر نیست مگر اینکه کافر از روی عمد
نماز واجب را ترک می گوید و یا از روی سستی نماز نمی خواند. » و همچنین در
روایتی از امام صادق « علیه السلام » آمده است که :
«
تارک نماز کافر است ولیکن زناکار کافر نیست بلکه فاسق است. » که در این
باره از امام صادق سؤال شد: چرا زانی کافر نیست ولیکن تارک نماز کافر است؟
امام « علیه السلام » می فرماید :
« زانی و
مشابه آن عمل را از روی شهوت که یک نیروی غریزی است و بر او غلبه پیدا
کرده انجام میدهند ولیکن تارک نماز ترک نماز می کند ، اینکه قصدش کوچک
شمردن نماز باشد و زانی به طرف زنا نمی رود ؛ مگر اینکه با به جا اوردن آن
کسب لذت می کند ، برای هر کسی که نماز را از روی عمد و قصد ترک می کند به
جهت کسب لذت نیست و هنگامی هم که لذت نباشد ، کوچک شمردن و سبک شمردن را
به دنبال خواهد داشت و استخفاف و کوچک شمردن نماز موجب کفر می شود. »
همانطور
که گفته شد ، ترک نماز از روی عمد ، موجب کفر است و اگر در روایات دیگر ،
ترک نماز را به صورت مطلق ، موجب کفر دانسته اند ، با این روایات مطرح شده
و روایات مقید دیگر ، تخصیص زده میشوند ؛ یعنی ترک نماز ، همراه با عمد و
قصد ، موجب کفر است.
کفر ، عبارت است از:
نپذیرفتن و انکار چیزی که عقل و فطرت آدمیان آن را حق می دانند ، که نتیجه
چنین انکاری ، ترک ضروریات دین است و از جمله این ضروریات ، نماز است.
نکته
کفر
در اصطلاح فقها ، انکار اصول دین ( توحید ، نبوت و معاد ) و انکار ضروریات
دین است و به همین جهت ، کفری که در روایات مطرح شده است و به " تارک
الصلوة " نسبت می دهند ، کفر از دیدگاه فقهی نیست ؛ یعنی احکام کفر بر او
بار نمی شود ، پس دلیل اینکه در روایات به " تارک الصلوة " کافر اطلاق می
شود ، اهمیت دادن به موضوع نماز و ترک نکردن آن می باشد ؛ البته ، اگر کسی
نماز را به دلیل منکر بودن آن نخواند در اصطلاح فقها کافر گفته می شود ،
زیرا منکر ضروری دین شده است.