ای ستاره ها که از جهان دور
چشمتان به چشم بی فروغ ماست
نامی از زمین و از بشر شنیده اید؟
در میان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی ندیده اید
این غبار و مهنتی که در فضاست
ابن دیار وحشتی که در فضا رهاست
این سرای ظلمتی که آشیان ماست
در پی تباهی شماست!
ای ستاره ما سلاممان بهانه است
عشق ما دروغ جاودانه است
در زمین، زبان حق بریده اند
حق،زبان تازیانه است!
وآنکه صادقانه با تو درد دل کند
های های گریه ی شبان هاست!
ای ستاره ای ستاره غریب
از بشر مگوی و از زمین مپرس
زیر نعره ی گلوله های آشین
از صفای گونه های آتشین مپرس
زیر سیلی شکنجه های دردناک
از زوار چهره های نازنین مپرس
پیش چشم کودکان بی پناه
از نگاه مادران شرمگین مپرس
در جهنمی که از زمین جداست
در جهنمی که پیش دیده ی خداست
از لهیب کوره ها و کوه نعش ها
از غریو زنده ها میان شعله ها
بیش از این مپرس
بیش از این مپرس
ای ستاره ،ای ستاره غریب
ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم
پس چرا به داد ما نمی رسد
ما صدای گریه هایمان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمی رسد؟
فریدون مشیری.