san30z

Welcome 2 my blogsky

san30z

Welcome 2 my blogsky

ایست

سلام، کجا میری؟

بذار اینو بگم بعد تا دلت میخاد برو.

منم داشتم میرفتم، شاید مثل تو ، شایدم مثل دیگرون و شاید به تنهایی، ولی اینو میدونم که تنهای تنها بودم.

جاده ی مسیرم شلوغ بود ، از هر جهت، کار خودمو می کردم و با کسی هم کاری نداشتم انگار کسی رو نمی دیدم، توی راه یه دیوونه افتاده بود زمین، دستشو گرفتم بلند شه ولی اون بهم فحش داد منم رفتم وهمین تا اینکه رسیدم به مقصد.

میدونی اونجا چی بهم گفتن؟

گفتن که توی راه چی کارا کردی؟

قضیه ی اون دیوونه رو گفتم و عصبانیتمو از دست اون.

گفتن پس چرا باهاش هم مسیر نمیشی؟

تعجب کردمو گفتم با یه خل همسو بشم؟

دیگه چیزی نگفتن.

بعدا خودم فهمیدم...

فهمیدم که اون دیوونه و من توی زندگیمون یه هدف مشترک داشتیم که با اینکه من برای تحقق هدف کاری نمیکردم ولی اون دنبال جمع کردن افراد هم هدفش بود.

دیوونه هم هدف داره چرا ما نداشته باشیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

به سلامت رفیق

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد